۱۳۸۸ دی ۹, چهارشنبه

یه بوم و دو هوای تهرون


1- بعد از فوت آیت الله العظمی منتظری برای اولین بار در تاریخ ایران بنا برگفته شاهدان عینی اتوبان تهران- قم و همچنین اتوبان اصفهان- قم بسته شد. این اتفاق نادر در حالی رخ داد که در طول چند سال اخیر جاده چالوس به کرات بسته شده است . اما تفاوت اساسی در این است که جاده چالوس هر ساله در 14 و15 خرداد بسته می شود و اتوبان قم در هنگام تشییع مراسم آقای منتظری، در صورتی که مردم شریف اگر کمی آگاهی داشتند و در هنگام مراسم تشییع آقای منتظری به سمت جاده چالوس و در 14 و 15 خرداد ماه به سمت اتوبان قم حرکت می کردند هرکز با بسته بودن اتوبان قم و جاده چالوس مواجه نمی شدند.

2- زمانی که قرار است مردم حامی موج سبز تجمع داشته باشند نه تنها مترو مجانی نیست ، بلکه باید در صف طویل خرید بلیط معطع شوند (تقصیر خودشونه، خوب نرن که شلوغ نشه!) و بعد از کلی انتظار برای رسیدن مترو و فشار ناشی از ازدحام جمعیت (دندشون نرم!) تازه متوجه می شوند که مترو در ایستگاه مد نظر آنها توقف ندارد باید شش ایستگاه اونطرف تر پیاده بشن و اگه تونستند جون سالم به در ببرند، فقط فرار کنن ، تجمع رو ولش.
اما زمانی که طرف مقابل تجمع دارند مترو در زمان رفت از تمام ایستگاه ها مجانی است (حتی صلواتیم نیست!)، اما در زمان برگشت حساب کتاب داره، فقط ایستگاه انقلاب و فردوسی مجانی است.(بالاخره مترو خرج داره، باید پولش از خودش در بیاد دیگه.)

3-زمانی که حامیان موج سبز به دنبال برگزاری تجمع هستند ، صدا و سیمای میلی از 3 روز قبل در تمام بخش های خبریش اعلام میکنه که : میزنیم، می گیریم و خلاصه هر کی بره خونش پای خودشه (مردم ایران از اون اولم همشون کتک خورشون ملس بوده) که مردم بترسن و نیان ، ولی زمانی که طرف مقابل تجمع داره ، آنقدر ضریب امنیتی بالاست که به جز شرکت ها و مدارس ، بچه های مهد کودک غنچه هم مجاز به حضور در راهپیمایی هستند.

۱۳۸۸ آذر ۳۰, دوشنبه

وداعی باشکوه با مردی بزرگ



مراسم تشیع پیکر عالم ربانی حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ حسینعلی منتظری امروز با شکوه هرچه بیشتر مردم عزادار ایران زمین برگزار شد.

ساعت 8:45 دقیقه بامداد بود که به قم رسیدیم و درست راس ساعت 9 بامداد بود که صدای بانگ "الله اکبر" و "لا اله الا الله" مردم عزادار فضای شهر را پر کرده بود. مردمی که در غم فقدان او بر سر و سینه می کوبیدند و اشک ماتم می ریختند.

ساعت 10:30 دقیقه بود که نماز میت بر پیکر پاک او به امامت حضرت آیت الله موسی شبیری زنجانی و با همراهی خیل عزاداران و عاشقان او برگزار شد. و سپس در هنگام مراسم خاکسپاری آن یار سفر کرده مردم شعار "یا حضرت معصومه منتظری مظلومه" سر میدادند که به شدت همه را تحت تاثیر قرار داده بود و اشک از گوشه چشمان همه جاری شده بود.

نکته جالب این بود که بعد از اقامه نماز ماشین های نیروی انتظامی وارد جمعیت شده بودند و با اعلام "عزاداریتان مورد مقبول ان شا الله ، لطفا سریعتر محل را ترک کنید" خواهان متفرق شدن مردم بودند، اما مردم به همین راحتی ها از مرجع خود دل نمی کندند.

ساعت 11:30 دقیقه که خیل عزاداران به سمت بیت آیت الله منتظری در حال حرکت بودند ، عده ای از گروه های فشار با در دست داشتن پوسترهایی از آقای خامنه ای به سوی مردم حمله ور شدند و خواهان برهم زدن نظم بسیار خوب مراسم بودند.

الان با خبر شدم که متاسفانه گروه های فشار مراسم ایشان را بر هم زده اند و مانع از برگزاری مراسم ختم ایشان در مسجد اعظم قم شده اند، اما چه باک که امشب مجلس ختم ایشان در منزل هر ایرانی برپاست.

نمی دانم ولی ناخود آگاه یاد مراسم تشیع پیکر امام حسن مجتبی (ع) افتادم، که معاویه زمان حتی به جسم بی جان آن امام همام نیز رحم نکرد و پیکر پاکش را تیر باران کرد.

برخی انسان ها آنچنان ندای حق هستند که حتی بعد از مرگشان نیز ، ندای حق گویی آنها در گوش انسان ها می ماند و همین اسباب ترس معاویه ها خواهد بود.

منتظری مظلوم، بهشت جاویدان، گوارای وجود پاکت که در همه عمر جز به حق سخن نگفتی.

و باز از قول عزادارانت می گویم که، "روحانی واقعی مرگش یعنی زندگی"

۱۳۸۸ آذر ۲۹, یکشنبه

عروج ملکوتی آیت الله العظمی منتظری




آیت الله العظمی حاج شیخ حسین علی منتظری دیشب به ملکوت اعلی پیوست و بدین صورت بار دیگر ملت ایران در سوگ انسانی وارسته نشسته است.

روحش شاد، یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.

حرفهای ما هنوز ناتمام ...

تا نگاه میکنی

وقت رفتن است

باز هم همان حکایت همیشگی

پیش از آنکه با خبر شوی

لحظه عزیمت تو ناگریز می شود

آی ...

ای دریغ و حسرت

ناگهان

چقدر زود
دیر می شود

۱۳۸۸ آذر ۶, جمعه

دعای عرفه امسال


جای همه سبز چه دعای عرفه باشکوهی بود امروز در حسینیه ارشاد. دکتر ناصر مهدوی بسیار زیبا وصف عشق بازی حسین (ع) با خدای خودش را میگفت و اینکه اگر خدا را از زندگی حسین (ع) پاک کنی دیگر هیچ ندارد اما اگر ما خدا را از زندگی خود پاک کنیم هیچ نمی شود زیرا در مقام عمل سال هاست که این کار را کرده ایم، نماز میخوانیم و بعد فورا سر هر مساله ای قسم دروغ می خوریم، راحت به هم تهمت میزنیم و ....

چه دعای با شکوهی است این دعای عرفه و چه عشق بازی میکند حسین (ع) با خدای خودش، زیباترین عاشقانه های دنیا را باید در این دعا جست، آنجایی که حسین به درگاه معبودش لابه می کند و میگوید که هر چه عزت دارد از سر لطف اوست، که اگر حسین، حسین شد همه از کرم و لطف او بوده است.

ای کاش حسین اسوه زندگی ما بود آنگاه شاهد وجود افرادی نبودیم که برای رسیدن به جاه و مقام در کوچه و خیابان های شهر با باتوم به خواهران و برادران بی دفاع خود حمله کنند و یا خیابان های شهر را با خون سرخ والاترین جوانان وطن آبیاری کنند، مگر خود خدا در قرآن نمی فرماید که اگر من بخواهم کسی را از اوج شکوه و قدرت به پست ترین جایگاه می رسانم و اگر بخواهم شما را از پست ترین مقام ها به والاترین جایگاه می رسانم. چرا برخی از مدعیان دین داری به همین راحتی به جای معامله با معبود خویش با بنده خدا معامله می کنند، چرا به جای عمل به دستورات خالق خویش، خود را غلام حلقه به گوش مخلوق او کرده اند.

اگر به هر کدام از این مدعیان بگویی که در وصف حسین (ع) مرثیه خوانی کن ساعت ها حرف برای گفتن دارند اما اگر بگویی که از منش حسین بگو شاید در حد چند جمله هم توان خطابه نداشته باشد، چه امام غریبی است این حسین ....

نکته جالب این بود که امروز در حسینیه ارشاد دعای عرفه بسیار با شکوه برگزار شد اما کوچکترین خللی در رفت و آمد مردم حتی در پیاده رو بوجود نیامد، اما برگزاری دعای عرفه در پایگاه بسیج مقداد منجر به مسدود شدن تقاطع یادگار امام با خیابان آزادی و نتیجتا ترافیک نسبتا سنگین در بزرگراه یادگار امام در غروب جمعه شب عید قربان شد و طبیعتا دعای خیر عزیزانی که در این ترافیک اسیر شده بودند برای عاملین این امر نا خوشایند.

پی نوشت1: در غروب این روز زیبا در حسینیه ارشاد بسیار برای آزادی زندانیان بی گناه و قهرمانمان دعا کردیم و همچنین برای سلامتی بهزاد خان نبوی، خدا را به حق مناجات های زیبای حسین اش در این روز زیبا قسم می دهیم که هرچه زودتر قهرمانان وطن را از چنگال ظالمین زمان رهایی بخشد. آمین
پی نوشت 2: امروز در حسینیه بسیار از شریعتی عزیز یاد شد، خدایش بیامرزدش و در بهشت جاودان خویش گرامیش دارد.

۱۳۸۸ آبان ۱۷, یکشنبه

مجلس بی سر


چند روز بعد از راهپیمایی عظیم سبز اندیشان در روز قدس بود که آقای مطهری اعلام کردند که جنبش سبز سر ندارد و دلیل آن از منظر ایشان تناقض در شعارها وبینش رهبران جنبش بود.
حال میخواهیم همین سوال را از جناب آقای نماینده در مورد مجلس بکنیم.
آقای مطهری ، واقعا سر مجلس کجاست؟ اختیار مجلس در دست کیست؟
نمایندگان مجلس؟ رئیس جمهور؟ یا عامل و شاید هم عوامل سوم که وظیفه شما تصمیم گیری بر اساس منافع شخصی آنهاست؟
البته زمانی که نمایندگان مجلس از دل مردم بر نیامده باشند و با لابی بازی های پشت پرده به زور خود را به صندلی مجلس چسبانده باشند، معلوم است که نباید به فکر منافع مردم باشند بلکه باید به فکر منافع افرادی باشند که بودن در این منصب را مدیون تلاش های خستگی ناپذیر آنها هستند.(رد صلاحیت گسترده اصلاح طلبان، تا جایی که نوه امام نیز به جرم اصلاح طلب بودن رد صلاحیت شد!)
مجلسی که از دل مردم بر آمده باشد به خاطر مردم تلاش می کند، تصمیم می گیرد و هر جا قوانین بر خلاف منافع ملت بود ایستادگی می کند تا جایی که مجبور به تحسن و استعفا می شود (به نشانه اعتراض به نادیده گرفتن حق مردم، اگر امری اجبار است پس چه نیازی به نماینده و خرج کردن پول بیت المال است.)
وظیفه واقعی افرادی که اکنون بر صندلی های آن مجلس تکیه زده اند چیست؟
آیا غیر از این است که به ظاهر نماینده مردم هستند و جیب خود را با این عنوان پر می کنند و در عمل هر چه می کنند پشت کردن بر مردم است و خنجر زدن به مردم.
وقت نمایندگان محترم دولت!(زمانی قرار بود نماینده ملت باشند) در مجلس تماما صرف تهیه و پخش کردن سی دی هایی علیه جنبش سبز، جمغ آوری امضا برای محاکمه مهندس موسوی و از همه جالب تر سایت جناب آقای توکلی(رئیس مرکز پژوهش های مجلس)است که یا به دنبال ترانه موسوی میگردد و یا به دنبال تخمین زدن افرادی است که در راهپیمایی 13 آبان شرکت کرده اند.
آقایان واقعا شما به مجلس رفته اید که همین کارها را انجام دهید؟
مگر خود شما دائما اعلام نمی کنید که جنبش سبز به پایان رسید و تمام شد، پس چرا به کار خودتان نمی چسبید؟(البت اگر شما در مجلس وظیفه دیگری غیر از این داشته باشید!)
صادقانه عرض می کنم خدمتتان که شما بی لیاقت ترین مجلس در طول تاریخ ایران هستید.
مجلسی که دائما سر کرنش در مقابل رئیس دولت کودتا فرود می آورد(البته شاید این قانون جاذبه ی جدید باشد.مجلس قلابی دولت قلابی را جذب میکند.)
شما نه قدرت مخالفت با کابینه کودتایی را داشتید و نه قدرت مخالفت با طرح های دولت کودتایی را.
سخن آخرم با جناب آقای توکلی است. شما که بعد از روز قدس نامه نوشتید به مهندس موسوی و فرمودید " آیا افرادی که امروز شعار جانم فدای ایران دادند در موقع خطر حاضرند جان خود را برای ایران فدا کنند؟" می خواهم به شما بگویم که جواب ما آری است.
همانگونه که الان با دست خالی در مقابل زورگویان داخلی مقابله میکنیم به وقت خطر با دشمن خارجی مقابله می کنیم.

اما شما چه؟ شما که در راس قدرت در مقابل زور گوی داخلی سر کرنش فرود می آورید، آیا حاضرید در مقابل دشمن خارجی ایستادگی کنید؟

۱۳۸۸ آبان ۲, شنبه

جواد لاریجانی از حرف تا عمل

محمدجواد لاریجانی روز پنج شنبه در حاشیه نمایشگاه بین المللی مطبوعات و خبرگزاری‌ها گفت: «از زمانی که میرحسین موسوی در ساعت 11 شب خود را رییس جمهور دانست و مردم را به خیابان‌ها کشاند، موضوع کودتا و خروج او از نظام مطرح شد.»

حال باید از ایشان پرسید که چگونه است مهندس موسوی که تنها اعلام کرده پیروز انتخابات است کودتا کرده اما حامیان رئیس دولت نهم که در همان شب در سایت های خبری و در خیابانها اعلام میکردند که کاندیدای مورد نظرشان با 25 میلیون برنده! انتخابات خواهد بود (قبل از شمارش حتی یک برگ تعرفه، البته اگر شمارشی در کار باشد)، در فکر هیچ گونه کودتایی نبوده اند.

وی افزود: «موسوی از ذیل نظام خارج ‌شد و او زمانی که سه چارچوب شرع، قانون و اخلاق را رد می‌کند، خطری بزرگ برای نظام ایجاد کرده است».

چرا اینقدر اطراف کودتاچیان خالی شده است که شخصی مانند محمد جواد لاریجانی باید این حرف را بزند؟
کسی که خود به تنهایی این سه چارچوب را رد کرده است. شرع؟ شما که خود در برابر حکم مرتد بودن رشدی ایستادگی کردید. قانون و اخلاق؟ اگر پایبند بودید که در پشت پرده با نیک براون یکی از مدیران کل وقت وزارت خارجه انگلیس (بخوانید استعمار پیر) مذاکره نمیکردید و قول و قرار نمی گذاشتید. پس شما خود یکی از کسانی هستید که به گفته خودتان خطری بزرگ برای نظام هستید.

لاریجانی اظهار داشت: «اگر کودتای موسوی موفق می‌شد نه تنها اسلامیت نظام از بین می‌رفت بلکه امنیت ملی و دموکراسی هم از بین رفته بود».

اسلامیت؟ اگر شما خواهان وجود اسلام در کشور هستید پس چرا به مراسم دعای کمیل حمله ور می شوید و تمامی شرکت کنندگان در آن را به بازداشت گاه می برید.
کسانی که برگزار کننده مراسم کمیل هستند و درد دل با خدای خود میگویند خواهان از بین رفتن اسلامیت نظام هستند یا آنها که خواندن دعای کمیل را ممنوع میکنند؟
دموکراسی که شخصی مانند شما برای پیروز شدن جناح مورد نظرش در انتخابات باید در پشت پرده از انگلیس گدایی کند، ارزانی خودتان.
امنیت ملی؟ امنیتی که دائما با باج دادن به بیگانگان بدست آید به درد گل سر منار میخورد جناب لاریجانی.

وی گفت: «کاش خاتمی و موسوی این خطای بزرگ را انجام نمی‌دادند و نمی‌گذاشتند کار به اینجا بکشد».

واقعا، کار به جایی رسیده است که موسوی و خاتمی که منفور مردم! هستند هنگامی که در جایی حضور پیدا می کنند میلیونها ایرانی به حمایت از آنها می پردازند، آنوقت رئیس جمهور محبوب! زمانی که در انزار عمومی حاضر می شود با نیروی دافعه از سوی مردم روبرو میشود.
آخه چرا کار را به جایی می رسانید که همه دنیا از این موضوع خبردار بشن؟؟؟وی اظهار داشت: «هیچ چیزی شمشیر کشیدن این افراد علیه نظام را توجیه نمی‌کند و چیزهایی که به اسم سبز بیرون آمده همه شرعا و قانونا خلاف است».

همان چیزی که اثبات کرد شما با مذاکره پشت پرده با نیک براون هیچ شمشیری علیه نظام نکشیده اید، اثبات می کند که موسوی و خاتمی نیز هیچ شمشیری علیه نظام نکشیده اند.
با توجه به اظهار نظر آقای لاریجانی از این به بعد مجله خانواده سبز ، سبزه سفره هفت سین، نماد های سبز اعیاد مذهبی،ماشین های سبز و در کل هر چیزی با پسوند و پیشوند سبز شرعا و قانونا خلاف است!!!!!
وی افزود: «اصطلاحاتی به نام خودجوش، نمی‌تواند کسی را از قانون منفک کند لذا هر کسی قصد دارد که تشکلی سیاسی راه‌اندازی کند باید مجوز بگیرد».

تمام حرف موسوی و موج سبز هم همین است : آقایان لطفا به قانون برگردید. لاریجانی ادامه داد: «کودتا لغت عجیبی نیست، کودتا به معنای این است که گروهی در راستای نظام حرکت می‌کنند ولی یک دفعه جلوی نظام می‌ایستند».

اما کودتا از دیدگاه ما این است که عده ای با همراهی مردم به قدرت می رسند و بعد با تکیه بر همین قدرتشان جلوی مردم می ایستند.

وی افزود: «در گذشته قدرت در دست توپ و تانک بود ولی امروز قدرت در دست رسانه‌ها است».

البته نه هر رسانه ای ، مثلا روز قدس نشان داد که رسانه سراسری شما از قدرت افتاده ، چون دائما در حال وارونه نشان دادن حقایق است ، اما در عوض رسانه های کوچک مردمی در فضای مجازی هر روز در حال قدرت گرفتن هستند.

لاریجانی گفت: «سایت‌هایی که در خدمت کودتا بودند خلاف شرع عمل کردند و با دروغ‌های شاخ دار علیه نظام شانتاژ می‌کردند».

جناب لاریجانی درست تر بود میفرمودید: سایت‌هایی که در خدمت کودتا بودند خلاف شرع عمل کردند و با دروغ‌های شاخ دار علیه مردم ونظام شانتاژ می‌کردند. که این درست حرف دل ماست ، دستتان درد نکند.!

۱۳۸۸ مهر ۲۸, سه‌شنبه

پس چند تا ؟

با گذشت بیش از پنج ماه از انتخابات هنوز ارائه آمارهای ضدو نقیض در مورد کشته شدگان ادامه دارد.در زیر مروری بر آمار ارائه شده در مورد کشته شدگان حوادث بعد از انتخابات از دیدگاه مسئولان کشوری و نظامی و بنگاه های خبری از ابتدا تا کنون خواهیم داشت.

1.سایت جهان نیوز(بنگاه خبری حامی محمود احمدی نژاد):" در حالی که آمار کشته و زخمی ها و تعداد افراد بازداشت شده به سوژه داغ توهمات ضد انقلاب تبدیل شده است و همه آنها با موضعی هماهنگ اعلام می کنند که آمار کشته شدگان بسیار بیشتر از آنچه که جمهوری اسلامی می گوید است اما اعلام نظر مقامات مسئول نشان می دهد که در این مورد هم به مانند حادثه کوی دانشگاه سال 78 و ماجرای چند شهید ساختگی! آمار واقعی چیزی جدای این شایعات است. بر همین اساس، کشته شدگان قطعی حوادث اخیر نیز 33 نفر هستند که بر خلاف القای رسانه های بیگانه که همه آنها را فدایی راه خود معرفی می کنند: بیشتر آنها متاسفانه از نیروهای انتظامی، بسیج و تعدادی از معترضین و عابرین عادی بوده اند و فقط تعداد انگشت شماری از آنها آشوب گر بوده اند."

2.مرتضی تمدن، استاندار تهران، تعداد کشته شدگان در تمامی حوادث اخیر تهران را 26 نفر اعلام کرد.

3.سردار محمد علی (عزیز)جعفری،فرمانده کل سپاه پاسداران،تعداد کشته شدگان را 29 نفر اعلام کرد.
به گفته وی از این تعداد 13 نفر بسیجی، هفت نفر نیروهای مردمی حامی بسیج و 9 نفر معارضین بوده اند.وی افزود: «مقایسه تعداد شهدای بسیجی که حدود 13 نفر بودند و حدود 6، 7 نفر از نیروهای مردمی عادی که بعضاً سابقه بسیجی داشته و برای کمک به صحنه آمده بودند و به وسیله ایادی دشمنان و منافقین با ترورهای کور به شهادت رسیدند با 9 نفر کشته نیروهای معارض و عواملی که به مقرهای نظامی حمله و به تخریب اموال عمومی پرداختند، نشان می دهد به رغم گستردگی زیاد این فتنه، نیروهای امنیتی و انتظامی نظام و بسیج توجه خاصی به مردم و حفظ جان مردم و ایجاد آرامش و امنیت داشتند و تلفات نیروهای خودی نیز به خاطر توجه ویژه نیروهای امنیتی و بسیج به این مهم بود.»

4. حسین طائب، فرمانده سابق نیروی مقاومت بسیج : 7 نفر بسیجی در وقایع اخیر کشته شده اند.

5.سردار رجب زاده،رئیس پلیس تهران: با درایت از نظام دفاع کردیم، بدون اینکه یک نفر از آشوبگران را بکشیم.

6.محمود احمدی نژاد،در سفر اخیرش به نیویورک در مصاحبه با تلویزیون بلومبرگ مدعی شد : "در حوادث پس از انتخابات بعضی از هموطنان کشته شدند، حدود 30 نفر ، بیشتر اینها هواداران دولت بودند ، از مردم عادی بودند، در مغازه یا ماشین خودشان ، در حال خرید یا مهمانی رفتن بودند و طرفدار دولت بودند.حتی آقای روح الامینی که متاسفانه فرزندشان کشته شد، از دوستان خود من هستند و ما با هم دوست هستیم."

7.محمد حسین صفار هرندی، وزیر سابق ارشاد در دولت نهم : " در حوادث بعد از انتخابات 40 نفر کشته شدند که از این تعداد، 10 نفر بسیجی ، 20نفر از مردم عادی و 10 نفر نیز از معترضین بودند که معلوم نیست بدست چه کسانی کشته شده اند."

همانطور که مشاهده میکنید نه تنها آمار دقیقی از کشته شدگان مردمی در دست نیست بلکه مسولین امر حتی آمار دقیقی از کشته شدگان نیروهای خودی (بسیج) نیز در دست ندارند.
آمار کشته شدگان بسیجی در حالی اعلام می شود که تا بحال جز یک مورد یعنی مرحوم کبیری، نام دیگری شنیده نشده است.
زمانی که مسولین اینقدر اسرار دارند که کشته شدگان حوادث بعد از انتخابات را از هواداران خود معرفی کنند در حالی که در روزهای اولیه بعد از انتخابات خود مردم نظاره گر واقعیات از نزدیک بودند چطور میتوان انتظار داشت که نتایج اعلام شده در مورد انتخابات صحیح باشد در حالیکه نمایندگان کاندیداها اجازه حضور بر سر صندوق ها را در هنگام تجمیع نداشته اند و کسی نمیداند که چه بر سر صندوق ها آمده است؟

۱۳۸۸ مهر ۲۵, شنبه

پیروزی در راه است


ماهاتما گاندی رهبر سیاسی و معنوی ملت هند بود که مردم کشورش را در راه رهایی از استعمار بریتانیای کبیر رهبری میکرد و در طول عمر خود از خشونت و ترور پرهیز کرد.
جمله ای پرمعنی از گاندی امروزه زیاد به گوش میرسد و در سایت های بسیاری خودنمایی میکند و آن جمله این است که:

ابتدا شما را نادیده میگیرند ، بعد به شما می خندند ، بعد با شما مبارزه می کنند ، آنگاه شما پیروزید.

میخواهیم مروری بر احوال خود با استفاده از این جمله کنیم.

فصل اول : نادیده گرفتن
من نماینده نسلی هستم که هیچ گاه به چشم نمی آمد.نسلی که نه نقشی در انقلاب داشت و نه نقشی در جنگ. نسلی زاده دوران جنگ. نسلی بدهکار به نسل های قبلی (البته از دیدگاه آنها)، که ما از جوانی و زندگیمان گذشتیم به خاطر شما ، نسلی که باید تمام وقتش را صرف شنیدن دلیری های دوران انقلاب و جنگ میکرد ، تعاریفی آنقدر اغراق آمیز که گاه خودمان نیز حسودیمان میشد به جوانان قدیم. نسلی از دیدگاه خودمان سوخته و از دیدگاه پدرانمان خموده ، شاید تا حدی حق با آنها بود ، به عنوان مثال از خودم میگویم ، از خودم که سالها 18 تیر آمد ولی حتی زحمت یک گشت ساده در اینترنت درباره آن را به خودم ندادم ، خودم که تا چند وقت پیش نمی دانستم که احمد باطبی کیست یا اکبر محمدی ؟ به اتفاقاتی که دور و برم می گذشت سطحی نگاه میکردم و در کل شاید بتوان گفت عضو جماعت به من چه بودم . نه اینکه از قصد این کار رو بکنم ، نه ، من نسلی بودم بریده ، نسلی که هیچ جا نبود ، نسلی که هیچ کس به آن اعتماد نمی کرد و چرا باید من به کسی اعتماد میکردم؟

فصل دوم : خندیدن (و آشنایی)
فکر می کنم که بهمن سال پیش بود که در خبرها اعلام شد :" میر حسین موسوی پنجمین و آخرین نخست وزیر جمهوری اسلامی ایران برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری اعلام آمادگی کرد."
در ابتدا شناختی از او نداشتم ولی کم کم هم ما با او آشنا شدیم و هم او با نسل ما. او اولین کسی بود که به نسل ما اعتماد کرد و از تک تک ما خواست که یک ستاد باشیم برای او ، ما هم دستهایمان را به زانوهایمان زدیم و برخاستیم ، تمامی هم نسلان من که طرفدار او بودند با هم متحد شدند ، برای ما اهمیتی نداشت که این یکی چادریست و دیگری بی حجاب ، چه کسی اهل نماز شب است و چه کسی تارک الصلاه ، تجسسی در احوالات هم نمی کردیم ، با حد الاقل هایمان دور هم جمع شدیم ، دست در دست یکدیگر نهادیم و فریاد زدیم : یا حسین ، میر حسین.
اما دیگران که درگیر مرزبندی های خاص خود هستند به ما خندیدند ، به چادری ها و نمازخوان هایمان لقب خوارج و منافق دادند و به بی حجاب ها و تارک الصلاه هایمان برچسب سگ و گربه باز زدند.
اما ما به خنده آنها اعتنایی نمی کردیم ، ما در حال یادگیری بودیم ، یادگیری این نکته که میتوانیم با وجود اختلاف سلیقه هایمان شاد و خرم در کنار هم زندگی کنیم ، حالا دیگر من عضو جماعت به من چه نبودم ، من و تمامی هم نسلان من با تمام دقت پیگیر حوادثی بودند که در حال شکل گیری بود ...

فصل سوم : آغاز مبارزه
از همان شب رای گیری مبارزه با نسل من شروع شد. نسل من که با خیال اینکه خودش برای آینده اش تصمیم می گیرد و می تواند رئیس جمهورش را خودش انتخاب کند با حضور حداکثری به پای صندوق های رای رفت.
اما از فردای آن روز من جوان که تا دیروز عضوی از امت شهید پرور بودم شدم خس و خاشاک ، شدم عمله دست بیگانه و دوباره داشتم محو می شدم ، اما
حالا من دیگه راهم را پیدا کرده بودم و می دونستم که چی میخواهم. با تمامی تهدیدهایی که می کردن و ترسی که تو وجودم بود یک حسی 25 خرداد بهم گفت که برو حقت رو بگیر ، گفت نترس ، گفت بذار تو هم چیزی برای گفتن به نسل بعد از خودت داشته باشی خلاصه زدم بیرون ، بهتر بگم سه میلیون با هم زدیم بیرون. دیگه دلامون قرص شده بود که ما همه با هم هستیم ، پس دیگه ترس نبود بلکه امید بود.
امیدی که با گذشت پنج ماه هر روز پر رنگ تر میشه ، امیدی که نه قتل ، نه زندان ، نه شکنجه و نه اعتراف جلوی اون رو نمیگیره. دیگه ما رو نادیده نمی گیرن و دیگه به ما نمیخندند بلکه دارن با ما مبارزه میکنند. شاهد این مدعا حرف هایی هست که خودشان در نماز های جمعه و از تریبون های دیگر می زنند. آنها با تمام قوا می آیند و ما نیز با تمام قوا میرویم ، آنها با سلاح هایشان به سراغ ما می آیند و ما نیز با اندیشه امان. و این راه همچنان ادامه دارد. ما داریم این راه را زندگی می کنیم.

فصل آخر : پیروزی
این فصل را با جمله ای از گاندی ختم میکنم :
"وقتی نا امید می شوم بخاطر می آورم که در طول تاریخ، راه حق وعشق همواره پیروز بوده است ، حکمرانان و قاتل در برهه ای شکست ناپذیر جلوه میکنند ولی در نهایت همه آنها سقوط کرده اند ، همیشه به این واقعیت فکر کنید."

خداحافظ اسلام سیاه صفوی
سلام اسلام سبز علوی

۱۳۸۸ مهر ۲۲, چهارشنبه

خسته از تضادها

در طول این پنج ماهی که از انتخابات میگذره ، عادت کردیم که اخبار روز را از سایت های خبری پیگیری کنیم تا از رسانه میلی یا روزنامه های تصفیه شده و چیزی که محرکه ای شد برای نگارش این نوشته تضادهایی است که دائم در این خبرها خود نمایی میکند.در این نوشته سعی بر این است که گوشه هایی از این تضادها آورده شود.

1.همین چند روز پیش جناب آقای احمد خاتمی در خطبه های نماز جمعه فرمودند که"هرکس که جمهوری بخواهد مخالف ما و اسلام است".ایشان به همین راحتی یکی از اصول سه گانه جهموری اسلامی ایران ،یعنی،جمهوریت را حذف کردند آنهم از تریبون مقدس نماز جمعه و هیچ کس هم داد اعتراض سر نداد و آقای احمد خان توکلی نیز زحمت نگارش نامه به خود ندادند که این حرف شما مخالف آرمانهای امام است ومخالف اصل انقلاب و حتما شماهم ...
اما زمانی که در روز قدس جماعت سبز پوش شعار"نه غزه،نه لبنان، جانم فدای ایران "سر داد و بر یکی از اصول سه گانه جمهوری اسلامی ایران یعنی ایرانیت تاکید کرد ،از همه طرف از جانب اصولگرایان صدای اعتراض برخاست که این افراد برانداز و بی دین هستند و حتی در زمان خطر برای ایران عزیز به دنبال سوراخ موش میگردند.

2.نزدیک یک ماه که از انتخابات گذشته بود رسانه های زنجیره ای حامی دولت که از بیت المال ارتزاق میفرمایند طی یک حرکت هماهنگ اعلام کردند که آقایان موسوی و خاتمی به دنبال این هستند که از یکی از کشورهای غربی یا آمریکا پناهندگی دریافت کنند و این نشان از خیانت آنها به کشور و انقلاب است و...
یا همین مهندس شاهپور کاظمی (برادر دکتر رهنورد)، بیش از صد روز است که در زندان به سر میبرند به دلیل داشتن گرین کارت آمریکا و این خود حجتی شده است برای آقایان که ایشان جاسوس آمریکا است ،حال با آن همه سابقه خدمت درخشان جناب مهندس به وطن.
آنگاه همین دیروز مصاحبه دختر آقای مشاور رئیس جمهور با شبکه منحوس صدای آمریکا! پخش می شود و نرگس خانم کلهر در آنجا میفرمایند "ما میخواهیم زندگی مان را پس بگیریم." و بعد اعلام می شود که خانم کلهر از کشور شیطان تر از شیطان بزرگ یعنی آلمان تقاضای پناهندگی کرده است و مهدی خان کلهر در واکنش به این خبر می فرمایند که"این نشان از وجود آزادی در جمهوری(شما بخوانید حکومت ، البته اگر میخواهید دشمن ما و اسلام نباشید)اسلامی است". این چه آزادی است که یکی به خاطر آن باید بیش از صد روز در زندان باشد؟

3.جناب آقای غلامحسین محسنی اژه ای همین دیروز اعلام کردند که"با آقایان موسوی و کروبی به موقع برخورد خواهد شد" و همچنین اعلام کردند که "دادگاه ویژه روحانیت به پرونده آقای کروبی رسیدگی خواهد کرد". این گفته ها در حالی نقل می شود که در این پنج ماه خشک شدیم از بس چشم انتظار نشستیم تا شاید خبری و نامی از متخلفان کهریزک بشنویم و یا دادگاهی جهت رسیدگی به پرونده آنها برگزار شود و دست آخر هم خبر رسید که اگرهم دادگاهی تشکیل شود غیر علنی خواهد بود و نامی از متخلفان به بیرون درز پیدا نخواهد کرد زیرا این بنده های خدا که آبروشونو مثل موسوی و کروبی و خاتمی و سایر اصلاح طلبان از توی جوب آب پیدا نکردند که یک شبه آنهم در انظار میلیونها ایرانی و خارجی چشم انتظار از دست بدهند و مجلس هم در حرکتی قابل تقدیرتر اعلام میکند که حالا کهریزک رو ولش ، هدفمند کردن یارانه ها رو بچسب.
انگار نه انگار که حد اقل چهار جوان ایرانی (روح الامینی، کامرانی، جوادی فر و آقازاده قهرمانی) در این زندان و بر اثر همان شکنجه هایی که شیخ اعلام کرده کشته شده اند ، آنگاه عاملان این قتل ها باید آزاد باشند و هرچه میخواهند بکنند و آنگاه شیخ شجاع محاکمه شود.!!

این تضادها تنها نمونه هایی است که در این چند روز اخیر رخ داده است و نمونه های آن در این چند ماه به اندازه موی سر است (البته آقایان میتوانند فورا اعلام کنند که ما همگی کچلیم پس هیچ خبری نبوده).
اگر معنی عدالت اسلامی ای که آقایان دائما سنگ آن را به سینه می زنند همین تضادهایی است که در این نوشته کوتاه آمد پس وای بر عدالت و وای بر اسلام آقایان. چقدر این روزها دلمان برای آن اسلام راستینی که تنها در کتابهای دینی آمده است تنگ شده ، اسلامی که پیامبر آن نماد کامل رحمت للعالمین است ، پیامبری که به زن یهودی که بر سر او خاکستر میریزد ، لطف میکند ، گذشت میکند و اسلام را اینگونه به دیگران آموزش میدهد، (نه اینکه خود هرچه خواست بکند آنوقت گشت ارشاد بگذارد برای ارشاد دیگران) و نمونه های بیشمار دیگری که در سیره عملی پیامبر و ائمه معصومین موج میزند ، آری به راستی ما به دنبال همان نسخه اصل اسلام هستیم نه این اسلام ریا.
اللهم عجل لولیک الفرج

۱۳۸۸ مهر ۱۹, یکشنبه

کاش می شد

کاش می شد سرنوشت خویش را از سر نوشت
کاش می شد اندکی تاریخ را بهتر نوشت
کاش می شد پشت پا زد بر تمام زندگی
داستان عمر خود را گونه ای دیگر نوشت
کاش می شد همچو سعدی رفت و رفت و رفت و رفت
قصه ی دلدادگی را بی در و پیکر نوشت
کاش می شد همچو حافظ فارغ از وابستگی
بی خود از خود بود و یک دیوان شعر تر نوشت
کاش می شد همچو مولانا ز قرآن مغز را
برگزید و پوست را بگذار بهر خر نوشت
کاش می شد همچو خیام از فراز قله ها
جنگ شعر و دانش و اندیشه را از بر نوشت
کاش می شد همچو فردوسی به سی سال تمام
حکمت و تاریخ حکمت را به یک دفتر نوشت
کاش می شد چون نظامی راوی صد بزم بود
عشق را با قصه ی شیرین تر از شکر نوشت
کاش می شد این غزل را پاره کرد و دور ریخت
جای آن یک چامه ی خونین خنیاگر نوشت
کاش می شد با زبانی ساده و عریان و ناب
شعر "حق جو" گفت و پس آنرا به آب زر نوشت