۱۳۸۸ آبان ۲, شنبه

جواد لاریجانی از حرف تا عمل

محمدجواد لاریجانی روز پنج شنبه در حاشیه نمایشگاه بین المللی مطبوعات و خبرگزاری‌ها گفت: «از زمانی که میرحسین موسوی در ساعت 11 شب خود را رییس جمهور دانست و مردم را به خیابان‌ها کشاند، موضوع کودتا و خروج او از نظام مطرح شد.»

حال باید از ایشان پرسید که چگونه است مهندس موسوی که تنها اعلام کرده پیروز انتخابات است کودتا کرده اما حامیان رئیس دولت نهم که در همان شب در سایت های خبری و در خیابانها اعلام میکردند که کاندیدای مورد نظرشان با 25 میلیون برنده! انتخابات خواهد بود (قبل از شمارش حتی یک برگ تعرفه، البته اگر شمارشی در کار باشد)، در فکر هیچ گونه کودتایی نبوده اند.

وی افزود: «موسوی از ذیل نظام خارج ‌شد و او زمانی که سه چارچوب شرع، قانون و اخلاق را رد می‌کند، خطری بزرگ برای نظام ایجاد کرده است».

چرا اینقدر اطراف کودتاچیان خالی شده است که شخصی مانند محمد جواد لاریجانی باید این حرف را بزند؟
کسی که خود به تنهایی این سه چارچوب را رد کرده است. شرع؟ شما که خود در برابر حکم مرتد بودن رشدی ایستادگی کردید. قانون و اخلاق؟ اگر پایبند بودید که در پشت پرده با نیک براون یکی از مدیران کل وقت وزارت خارجه انگلیس (بخوانید استعمار پیر) مذاکره نمیکردید و قول و قرار نمی گذاشتید. پس شما خود یکی از کسانی هستید که به گفته خودتان خطری بزرگ برای نظام هستید.

لاریجانی اظهار داشت: «اگر کودتای موسوی موفق می‌شد نه تنها اسلامیت نظام از بین می‌رفت بلکه امنیت ملی و دموکراسی هم از بین رفته بود».

اسلامیت؟ اگر شما خواهان وجود اسلام در کشور هستید پس چرا به مراسم دعای کمیل حمله ور می شوید و تمامی شرکت کنندگان در آن را به بازداشت گاه می برید.
کسانی که برگزار کننده مراسم کمیل هستند و درد دل با خدای خود میگویند خواهان از بین رفتن اسلامیت نظام هستند یا آنها که خواندن دعای کمیل را ممنوع میکنند؟
دموکراسی که شخصی مانند شما برای پیروز شدن جناح مورد نظرش در انتخابات باید در پشت پرده از انگلیس گدایی کند، ارزانی خودتان.
امنیت ملی؟ امنیتی که دائما با باج دادن به بیگانگان بدست آید به درد گل سر منار میخورد جناب لاریجانی.

وی گفت: «کاش خاتمی و موسوی این خطای بزرگ را انجام نمی‌دادند و نمی‌گذاشتند کار به اینجا بکشد».

واقعا، کار به جایی رسیده است که موسوی و خاتمی که منفور مردم! هستند هنگامی که در جایی حضور پیدا می کنند میلیونها ایرانی به حمایت از آنها می پردازند، آنوقت رئیس جمهور محبوب! زمانی که در انزار عمومی حاضر می شود با نیروی دافعه از سوی مردم روبرو میشود.
آخه چرا کار را به جایی می رسانید که همه دنیا از این موضوع خبردار بشن؟؟؟وی اظهار داشت: «هیچ چیزی شمشیر کشیدن این افراد علیه نظام را توجیه نمی‌کند و چیزهایی که به اسم سبز بیرون آمده همه شرعا و قانونا خلاف است».

همان چیزی که اثبات کرد شما با مذاکره پشت پرده با نیک براون هیچ شمشیری علیه نظام نکشیده اید، اثبات می کند که موسوی و خاتمی نیز هیچ شمشیری علیه نظام نکشیده اند.
با توجه به اظهار نظر آقای لاریجانی از این به بعد مجله خانواده سبز ، سبزه سفره هفت سین، نماد های سبز اعیاد مذهبی،ماشین های سبز و در کل هر چیزی با پسوند و پیشوند سبز شرعا و قانونا خلاف است!!!!!
وی افزود: «اصطلاحاتی به نام خودجوش، نمی‌تواند کسی را از قانون منفک کند لذا هر کسی قصد دارد که تشکلی سیاسی راه‌اندازی کند باید مجوز بگیرد».

تمام حرف موسوی و موج سبز هم همین است : آقایان لطفا به قانون برگردید. لاریجانی ادامه داد: «کودتا لغت عجیبی نیست، کودتا به معنای این است که گروهی در راستای نظام حرکت می‌کنند ولی یک دفعه جلوی نظام می‌ایستند».

اما کودتا از دیدگاه ما این است که عده ای با همراهی مردم به قدرت می رسند و بعد با تکیه بر همین قدرتشان جلوی مردم می ایستند.

وی افزود: «در گذشته قدرت در دست توپ و تانک بود ولی امروز قدرت در دست رسانه‌ها است».

البته نه هر رسانه ای ، مثلا روز قدس نشان داد که رسانه سراسری شما از قدرت افتاده ، چون دائما در حال وارونه نشان دادن حقایق است ، اما در عوض رسانه های کوچک مردمی در فضای مجازی هر روز در حال قدرت گرفتن هستند.

لاریجانی گفت: «سایت‌هایی که در خدمت کودتا بودند خلاف شرع عمل کردند و با دروغ‌های شاخ دار علیه نظام شانتاژ می‌کردند».

جناب لاریجانی درست تر بود میفرمودید: سایت‌هایی که در خدمت کودتا بودند خلاف شرع عمل کردند و با دروغ‌های شاخ دار علیه مردم ونظام شانتاژ می‌کردند. که این درست حرف دل ماست ، دستتان درد نکند.!

۱۳۸۸ مهر ۲۸, سه‌شنبه

پس چند تا ؟

با گذشت بیش از پنج ماه از انتخابات هنوز ارائه آمارهای ضدو نقیض در مورد کشته شدگان ادامه دارد.در زیر مروری بر آمار ارائه شده در مورد کشته شدگان حوادث بعد از انتخابات از دیدگاه مسئولان کشوری و نظامی و بنگاه های خبری از ابتدا تا کنون خواهیم داشت.

1.سایت جهان نیوز(بنگاه خبری حامی محمود احمدی نژاد):" در حالی که آمار کشته و زخمی ها و تعداد افراد بازداشت شده به سوژه داغ توهمات ضد انقلاب تبدیل شده است و همه آنها با موضعی هماهنگ اعلام می کنند که آمار کشته شدگان بسیار بیشتر از آنچه که جمهوری اسلامی می گوید است اما اعلام نظر مقامات مسئول نشان می دهد که در این مورد هم به مانند حادثه کوی دانشگاه سال 78 و ماجرای چند شهید ساختگی! آمار واقعی چیزی جدای این شایعات است. بر همین اساس، کشته شدگان قطعی حوادث اخیر نیز 33 نفر هستند که بر خلاف القای رسانه های بیگانه که همه آنها را فدایی راه خود معرفی می کنند: بیشتر آنها متاسفانه از نیروهای انتظامی، بسیج و تعدادی از معترضین و عابرین عادی بوده اند و فقط تعداد انگشت شماری از آنها آشوب گر بوده اند."

2.مرتضی تمدن، استاندار تهران، تعداد کشته شدگان در تمامی حوادث اخیر تهران را 26 نفر اعلام کرد.

3.سردار محمد علی (عزیز)جعفری،فرمانده کل سپاه پاسداران،تعداد کشته شدگان را 29 نفر اعلام کرد.
به گفته وی از این تعداد 13 نفر بسیجی، هفت نفر نیروهای مردمی حامی بسیج و 9 نفر معارضین بوده اند.وی افزود: «مقایسه تعداد شهدای بسیجی که حدود 13 نفر بودند و حدود 6، 7 نفر از نیروهای مردمی عادی که بعضاً سابقه بسیجی داشته و برای کمک به صحنه آمده بودند و به وسیله ایادی دشمنان و منافقین با ترورهای کور به شهادت رسیدند با 9 نفر کشته نیروهای معارض و عواملی که به مقرهای نظامی حمله و به تخریب اموال عمومی پرداختند، نشان می دهد به رغم گستردگی زیاد این فتنه، نیروهای امنیتی و انتظامی نظام و بسیج توجه خاصی به مردم و حفظ جان مردم و ایجاد آرامش و امنیت داشتند و تلفات نیروهای خودی نیز به خاطر توجه ویژه نیروهای امنیتی و بسیج به این مهم بود.»

4. حسین طائب، فرمانده سابق نیروی مقاومت بسیج : 7 نفر بسیجی در وقایع اخیر کشته شده اند.

5.سردار رجب زاده،رئیس پلیس تهران: با درایت از نظام دفاع کردیم، بدون اینکه یک نفر از آشوبگران را بکشیم.

6.محمود احمدی نژاد،در سفر اخیرش به نیویورک در مصاحبه با تلویزیون بلومبرگ مدعی شد : "در حوادث پس از انتخابات بعضی از هموطنان کشته شدند، حدود 30 نفر ، بیشتر اینها هواداران دولت بودند ، از مردم عادی بودند، در مغازه یا ماشین خودشان ، در حال خرید یا مهمانی رفتن بودند و طرفدار دولت بودند.حتی آقای روح الامینی که متاسفانه فرزندشان کشته شد، از دوستان خود من هستند و ما با هم دوست هستیم."

7.محمد حسین صفار هرندی، وزیر سابق ارشاد در دولت نهم : " در حوادث بعد از انتخابات 40 نفر کشته شدند که از این تعداد، 10 نفر بسیجی ، 20نفر از مردم عادی و 10 نفر نیز از معترضین بودند که معلوم نیست بدست چه کسانی کشته شده اند."

همانطور که مشاهده میکنید نه تنها آمار دقیقی از کشته شدگان مردمی در دست نیست بلکه مسولین امر حتی آمار دقیقی از کشته شدگان نیروهای خودی (بسیج) نیز در دست ندارند.
آمار کشته شدگان بسیجی در حالی اعلام می شود که تا بحال جز یک مورد یعنی مرحوم کبیری، نام دیگری شنیده نشده است.
زمانی که مسولین اینقدر اسرار دارند که کشته شدگان حوادث بعد از انتخابات را از هواداران خود معرفی کنند در حالی که در روزهای اولیه بعد از انتخابات خود مردم نظاره گر واقعیات از نزدیک بودند چطور میتوان انتظار داشت که نتایج اعلام شده در مورد انتخابات صحیح باشد در حالیکه نمایندگان کاندیداها اجازه حضور بر سر صندوق ها را در هنگام تجمیع نداشته اند و کسی نمیداند که چه بر سر صندوق ها آمده است؟

۱۳۸۸ مهر ۲۵, شنبه

پیروزی در راه است


ماهاتما گاندی رهبر سیاسی و معنوی ملت هند بود که مردم کشورش را در راه رهایی از استعمار بریتانیای کبیر رهبری میکرد و در طول عمر خود از خشونت و ترور پرهیز کرد.
جمله ای پرمعنی از گاندی امروزه زیاد به گوش میرسد و در سایت های بسیاری خودنمایی میکند و آن جمله این است که:

ابتدا شما را نادیده میگیرند ، بعد به شما می خندند ، بعد با شما مبارزه می کنند ، آنگاه شما پیروزید.

میخواهیم مروری بر احوال خود با استفاده از این جمله کنیم.

فصل اول : نادیده گرفتن
من نماینده نسلی هستم که هیچ گاه به چشم نمی آمد.نسلی که نه نقشی در انقلاب داشت و نه نقشی در جنگ. نسلی زاده دوران جنگ. نسلی بدهکار به نسل های قبلی (البته از دیدگاه آنها)، که ما از جوانی و زندگیمان گذشتیم به خاطر شما ، نسلی که باید تمام وقتش را صرف شنیدن دلیری های دوران انقلاب و جنگ میکرد ، تعاریفی آنقدر اغراق آمیز که گاه خودمان نیز حسودیمان میشد به جوانان قدیم. نسلی از دیدگاه خودمان سوخته و از دیدگاه پدرانمان خموده ، شاید تا حدی حق با آنها بود ، به عنوان مثال از خودم میگویم ، از خودم که سالها 18 تیر آمد ولی حتی زحمت یک گشت ساده در اینترنت درباره آن را به خودم ندادم ، خودم که تا چند وقت پیش نمی دانستم که احمد باطبی کیست یا اکبر محمدی ؟ به اتفاقاتی که دور و برم می گذشت سطحی نگاه میکردم و در کل شاید بتوان گفت عضو جماعت به من چه بودم . نه اینکه از قصد این کار رو بکنم ، نه ، من نسلی بودم بریده ، نسلی که هیچ جا نبود ، نسلی که هیچ کس به آن اعتماد نمی کرد و چرا باید من به کسی اعتماد میکردم؟

فصل دوم : خندیدن (و آشنایی)
فکر می کنم که بهمن سال پیش بود که در خبرها اعلام شد :" میر حسین موسوی پنجمین و آخرین نخست وزیر جمهوری اسلامی ایران برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری اعلام آمادگی کرد."
در ابتدا شناختی از او نداشتم ولی کم کم هم ما با او آشنا شدیم و هم او با نسل ما. او اولین کسی بود که به نسل ما اعتماد کرد و از تک تک ما خواست که یک ستاد باشیم برای او ، ما هم دستهایمان را به زانوهایمان زدیم و برخاستیم ، تمامی هم نسلان من که طرفدار او بودند با هم متحد شدند ، برای ما اهمیتی نداشت که این یکی چادریست و دیگری بی حجاب ، چه کسی اهل نماز شب است و چه کسی تارک الصلاه ، تجسسی در احوالات هم نمی کردیم ، با حد الاقل هایمان دور هم جمع شدیم ، دست در دست یکدیگر نهادیم و فریاد زدیم : یا حسین ، میر حسین.
اما دیگران که درگیر مرزبندی های خاص خود هستند به ما خندیدند ، به چادری ها و نمازخوان هایمان لقب خوارج و منافق دادند و به بی حجاب ها و تارک الصلاه هایمان برچسب سگ و گربه باز زدند.
اما ما به خنده آنها اعتنایی نمی کردیم ، ما در حال یادگیری بودیم ، یادگیری این نکته که میتوانیم با وجود اختلاف سلیقه هایمان شاد و خرم در کنار هم زندگی کنیم ، حالا دیگر من عضو جماعت به من چه نبودم ، من و تمامی هم نسلان من با تمام دقت پیگیر حوادثی بودند که در حال شکل گیری بود ...

فصل سوم : آغاز مبارزه
از همان شب رای گیری مبارزه با نسل من شروع شد. نسل من که با خیال اینکه خودش برای آینده اش تصمیم می گیرد و می تواند رئیس جمهورش را خودش انتخاب کند با حضور حداکثری به پای صندوق های رای رفت.
اما از فردای آن روز من جوان که تا دیروز عضوی از امت شهید پرور بودم شدم خس و خاشاک ، شدم عمله دست بیگانه و دوباره داشتم محو می شدم ، اما
حالا من دیگه راهم را پیدا کرده بودم و می دونستم که چی میخواهم. با تمامی تهدیدهایی که می کردن و ترسی که تو وجودم بود یک حسی 25 خرداد بهم گفت که برو حقت رو بگیر ، گفت نترس ، گفت بذار تو هم چیزی برای گفتن به نسل بعد از خودت داشته باشی خلاصه زدم بیرون ، بهتر بگم سه میلیون با هم زدیم بیرون. دیگه دلامون قرص شده بود که ما همه با هم هستیم ، پس دیگه ترس نبود بلکه امید بود.
امیدی که با گذشت پنج ماه هر روز پر رنگ تر میشه ، امیدی که نه قتل ، نه زندان ، نه شکنجه و نه اعتراف جلوی اون رو نمیگیره. دیگه ما رو نادیده نمی گیرن و دیگه به ما نمیخندند بلکه دارن با ما مبارزه میکنند. شاهد این مدعا حرف هایی هست که خودشان در نماز های جمعه و از تریبون های دیگر می زنند. آنها با تمام قوا می آیند و ما نیز با تمام قوا میرویم ، آنها با سلاح هایشان به سراغ ما می آیند و ما نیز با اندیشه امان. و این راه همچنان ادامه دارد. ما داریم این راه را زندگی می کنیم.

فصل آخر : پیروزی
این فصل را با جمله ای از گاندی ختم میکنم :
"وقتی نا امید می شوم بخاطر می آورم که در طول تاریخ، راه حق وعشق همواره پیروز بوده است ، حکمرانان و قاتل در برهه ای شکست ناپذیر جلوه میکنند ولی در نهایت همه آنها سقوط کرده اند ، همیشه به این واقعیت فکر کنید."

خداحافظ اسلام سیاه صفوی
سلام اسلام سبز علوی

۱۳۸۸ مهر ۲۲, چهارشنبه

خسته از تضادها

در طول این پنج ماهی که از انتخابات میگذره ، عادت کردیم که اخبار روز را از سایت های خبری پیگیری کنیم تا از رسانه میلی یا روزنامه های تصفیه شده و چیزی که محرکه ای شد برای نگارش این نوشته تضادهایی است که دائم در این خبرها خود نمایی میکند.در این نوشته سعی بر این است که گوشه هایی از این تضادها آورده شود.

1.همین چند روز پیش جناب آقای احمد خاتمی در خطبه های نماز جمعه فرمودند که"هرکس که جمهوری بخواهد مخالف ما و اسلام است".ایشان به همین راحتی یکی از اصول سه گانه جهموری اسلامی ایران ،یعنی،جمهوریت را حذف کردند آنهم از تریبون مقدس نماز جمعه و هیچ کس هم داد اعتراض سر نداد و آقای احمد خان توکلی نیز زحمت نگارش نامه به خود ندادند که این حرف شما مخالف آرمانهای امام است ومخالف اصل انقلاب و حتما شماهم ...
اما زمانی که در روز قدس جماعت سبز پوش شعار"نه غزه،نه لبنان، جانم فدای ایران "سر داد و بر یکی از اصول سه گانه جمهوری اسلامی ایران یعنی ایرانیت تاکید کرد ،از همه طرف از جانب اصولگرایان صدای اعتراض برخاست که این افراد برانداز و بی دین هستند و حتی در زمان خطر برای ایران عزیز به دنبال سوراخ موش میگردند.

2.نزدیک یک ماه که از انتخابات گذشته بود رسانه های زنجیره ای حامی دولت که از بیت المال ارتزاق میفرمایند طی یک حرکت هماهنگ اعلام کردند که آقایان موسوی و خاتمی به دنبال این هستند که از یکی از کشورهای غربی یا آمریکا پناهندگی دریافت کنند و این نشان از خیانت آنها به کشور و انقلاب است و...
یا همین مهندس شاهپور کاظمی (برادر دکتر رهنورد)، بیش از صد روز است که در زندان به سر میبرند به دلیل داشتن گرین کارت آمریکا و این خود حجتی شده است برای آقایان که ایشان جاسوس آمریکا است ،حال با آن همه سابقه خدمت درخشان جناب مهندس به وطن.
آنگاه همین دیروز مصاحبه دختر آقای مشاور رئیس جمهور با شبکه منحوس صدای آمریکا! پخش می شود و نرگس خانم کلهر در آنجا میفرمایند "ما میخواهیم زندگی مان را پس بگیریم." و بعد اعلام می شود که خانم کلهر از کشور شیطان تر از شیطان بزرگ یعنی آلمان تقاضای پناهندگی کرده است و مهدی خان کلهر در واکنش به این خبر می فرمایند که"این نشان از وجود آزادی در جمهوری(شما بخوانید حکومت ، البته اگر میخواهید دشمن ما و اسلام نباشید)اسلامی است". این چه آزادی است که یکی به خاطر آن باید بیش از صد روز در زندان باشد؟

3.جناب آقای غلامحسین محسنی اژه ای همین دیروز اعلام کردند که"با آقایان موسوی و کروبی به موقع برخورد خواهد شد" و همچنین اعلام کردند که "دادگاه ویژه روحانیت به پرونده آقای کروبی رسیدگی خواهد کرد". این گفته ها در حالی نقل می شود که در این پنج ماه خشک شدیم از بس چشم انتظار نشستیم تا شاید خبری و نامی از متخلفان کهریزک بشنویم و یا دادگاهی جهت رسیدگی به پرونده آنها برگزار شود و دست آخر هم خبر رسید که اگرهم دادگاهی تشکیل شود غیر علنی خواهد بود و نامی از متخلفان به بیرون درز پیدا نخواهد کرد زیرا این بنده های خدا که آبروشونو مثل موسوی و کروبی و خاتمی و سایر اصلاح طلبان از توی جوب آب پیدا نکردند که یک شبه آنهم در انظار میلیونها ایرانی و خارجی چشم انتظار از دست بدهند و مجلس هم در حرکتی قابل تقدیرتر اعلام میکند که حالا کهریزک رو ولش ، هدفمند کردن یارانه ها رو بچسب.
انگار نه انگار که حد اقل چهار جوان ایرانی (روح الامینی، کامرانی، جوادی فر و آقازاده قهرمانی) در این زندان و بر اثر همان شکنجه هایی که شیخ اعلام کرده کشته شده اند ، آنگاه عاملان این قتل ها باید آزاد باشند و هرچه میخواهند بکنند و آنگاه شیخ شجاع محاکمه شود.!!

این تضادها تنها نمونه هایی است که در این چند روز اخیر رخ داده است و نمونه های آن در این چند ماه به اندازه موی سر است (البته آقایان میتوانند فورا اعلام کنند که ما همگی کچلیم پس هیچ خبری نبوده).
اگر معنی عدالت اسلامی ای که آقایان دائما سنگ آن را به سینه می زنند همین تضادهایی است که در این نوشته کوتاه آمد پس وای بر عدالت و وای بر اسلام آقایان. چقدر این روزها دلمان برای آن اسلام راستینی که تنها در کتابهای دینی آمده است تنگ شده ، اسلامی که پیامبر آن نماد کامل رحمت للعالمین است ، پیامبری که به زن یهودی که بر سر او خاکستر میریزد ، لطف میکند ، گذشت میکند و اسلام را اینگونه به دیگران آموزش میدهد، (نه اینکه خود هرچه خواست بکند آنوقت گشت ارشاد بگذارد برای ارشاد دیگران) و نمونه های بیشمار دیگری که در سیره عملی پیامبر و ائمه معصومین موج میزند ، آری به راستی ما به دنبال همان نسخه اصل اسلام هستیم نه این اسلام ریا.
اللهم عجل لولیک الفرج

۱۳۸۸ مهر ۱۹, یکشنبه

کاش می شد

کاش می شد سرنوشت خویش را از سر نوشت
کاش می شد اندکی تاریخ را بهتر نوشت
کاش می شد پشت پا زد بر تمام زندگی
داستان عمر خود را گونه ای دیگر نوشت
کاش می شد همچو سعدی رفت و رفت و رفت و رفت
قصه ی دلدادگی را بی در و پیکر نوشت
کاش می شد همچو حافظ فارغ از وابستگی
بی خود از خود بود و یک دیوان شعر تر نوشت
کاش می شد همچو مولانا ز قرآن مغز را
برگزید و پوست را بگذار بهر خر نوشت
کاش می شد همچو خیام از فراز قله ها
جنگ شعر و دانش و اندیشه را از بر نوشت
کاش می شد همچو فردوسی به سی سال تمام
حکمت و تاریخ حکمت را به یک دفتر نوشت
کاش می شد چون نظامی راوی صد بزم بود
عشق را با قصه ی شیرین تر از شکر نوشت
کاش می شد این غزل را پاره کرد و دور ریخت
جای آن یک چامه ی خونین خنیاگر نوشت
کاش می شد با زبانی ساده و عریان و ناب
شعر "حق جو" گفت و پس آنرا به آب زر نوشت